توهم
ناگهان موریس به روی تخت خواب نیم خیز می شود. چشمانش درون آشفتگی اتاق مانند دو گوی درخشان می چرخند. صدای خس خس ناهنجار گلویش در بازدم ناله بوف شب درهم پیچیده است. از تخت به پایین می پرد. نگاهش در نگاه موشی که سکه ی طلایی رنگی به دهان گرفته درهم می پیچد.