story

داستانهای ناصر کمالی
۱/۵/۱۳۹۴

توهم

 موریس که محو   زیبایی  آن شده آرام آرام  به  طرف طاقچه  می رود و  تکه ای نان روغنی جلویش می گذارد. موش سکه را  رها کرده  و با تکه نان در  میان انبوه وسایل گم می شود. موریس سکه را جلوی چشمانش گرفته  و مبهوت آنرا بررسی می کند. حسی  وسوسه انگیز تمام وجودش را  فرا می گیرد. درحالیکه کلنگ به دست گرفته  وحشیانه  وسایل  اتاق را  به  هم می ریزد  و سپس  با  آشفتگی   و  ترس شروع  به  تخریب دیوار می کند. به ناگاه پنجه ای قوی شانه اش را می فشارد. موریس وحشت زده بر می گردد. موجودی عجیب و  زشت درحالیکه  با انگشتان دراز   و   پشمالو  نرمه ی گوش راستش را گرفته  چون هیولایی  می غرد. صورت موریس  زرد  شده  و…………………….


نوشته شده توسط naser kamali
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

story

داستانهای ناصر کمالی

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

توهم

۱/۵/۱۳۹۴
 موریس که محو   زیبایی  آن شده آرام آرام  به  طرف طاقچه  می رود و  تکه ای نان روغنی جلویش می گذارد. موش سکه را  رها کرده  و با تکه نان در  میان انبوه وسایل گم می شود. موریس سکه را جلوی چشمانش گرفته  و مبهوت آنرا بررسی می کند. حسی  وسوسه انگیز تمام وجودش را  فرا می گیرد. درحالیکه کلنگ به دست گرفته  وحشیانه  وسایل  اتاق را  به  هم می ریزد  و سپس  با  آشفتگی   و  ترس شروع  به  تخریب دیوار می کند. به ناگاه پنجه ای قوی شانه اش را می فشارد. موریس وحشت زده بر می گردد. موجودی عجیب و  زشت درحالیکه  با انگشتان دراز   و   پشمالو  نرمه ی گوش راستش را گرفته  چون هیولایی  می غرد. صورت موریس  زرد  شده  و…………………….
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۲۹
naser kamali

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی